- پاسخ دادن
- اجابت
معنی پاسخ دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- پاسخ دادن
- جواب دادن جواب گفتن اجابت
- پاسخ دادن
- Answer, Reply, Respond
- پاسخ دادن
- отвечать
- پاسخ دادن
- antworten
- پاسخ دادن
- відповідати , відповідати
- پاسخ دادن
- odpowiadać
- پاسخ دادن
- responder
- پاسخ دادن
- rispondere
- پاسخ دادن
- responder
- پاسخ دادن
- répondre
- پاسخ دادن
- antwoorden
- پاسخ دادن
- ตอบ , ตอบ
- پاسخ دادن
- menjawab, merespons
- پاسخ دادن
- يجيب , أجاب
- پاسخ دادن
- उत्तर देना , जवाब देना
- پاسخ دادن
- להשיב , לענות , להגיב
- پاسخ دادن
- 答える , 返事する
- پاسخ دادن
- 대답하다 , 응답하다
- پاسخ دادن
- cevap vermek
- پاسخ دادن
- উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া
- پاسخ دادن
- جواب دینا , جواب دینا , جواب دینا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
جواب گفتن جواب دادن، استجابت دعا
پیغام بردن جواب بردن
پالودن پالاییدن
جدایی یافتن قشر از مغز، بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن، اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن
پراکنده ساختن
کشیک دادن بنوبت
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
پیدا شدن موقع مناسب برای شدن