جدول جو
جدول جو

معنی پاسخ دادن - جستجوی لغت در جدول جو

پاسخ دادن
اجابت
تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاسخ دادن
جواب دادن جواب گفتن اجابت
تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پاسخ دادن
Answer, Reply, Respond
تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پاسخ دادن
отвечать
دیکشنری فارسی به روسی
پاسخ دادن
antworten
دیکشنری فارسی به آلمانی
پاسخ دادن
відповідати , відповідати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پاسخ دادن
odpowiadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
پاسخ دادن
回答
دیکشنری فارسی به چینی
پاسخ دادن
responder
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پاسخ دادن
rispondere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پاسخ دادن
responder
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پاسخ دادن
répondre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پاسخ دادن
antwoorden
دیکشنری فارسی به هلندی
پاسخ دادن
ตอบ , ตอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
پاسخ دادن
menjawab, merespons
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پاسخ دادن
يجيب , أجاب
دیکشنری فارسی به عربی
پاسخ دادن
उत्तर देना , जवाब देना
دیکشنری فارسی به هندی
پاسخ دادن
להשיב , לענות , להגיב
دیکشنری فارسی به عبری
پاسخ دادن
答える , 返事する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پاسخ دادن
대답하다 , 응답하다
دیکشنری فارسی به کره ای
پاسخ دادن
cevap vermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پاسخ دادن
kujibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پاسخ دادن
উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
پاسخ دادن
جواب دینا , جواب دینا , جواب دینا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاس دادن
تصویر پاس دادن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسخ کردن
تصویر پاسخ کردن
جواب گفتن جواب دادن، استجابت دعا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخ بردن
تصویر پاسخ بردن
پیغام بردن جواب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالا دادن
تصویر پالا دادن
پالودن پالاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
جدایی یافتن قشر از مغز، بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن، اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست دادن
تصویر پست دادن
کشیک دادن بنوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پست دادن
تصویر پست دادن
((~. دَ))
کشیک دادن به نوبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پا دادن
تصویر پا دادن
پیدا شدن موقع مناسب برای شدن
فرهنگ لغت هوشیار